دانلود رایگان کتاب سرود کریسمس
در بخشی از این کتاب می خوانیم: اسکروج که از خواب پرید هوا حسابی تاریک بود. ساعت بزرگ میدان شهر دوازدهبار نواخت. اسکروج جا خورد؛ به بستر که میرفت ساعت از دوی نیمهشب گذشته بود! گمان کرد که ایراد از ساعت شهر است، اما ساعت مچیاش هم دوازده را نشان میداد! پیرمرد با خودش گفت: نکند یک روز تمام را در خواب گذراندهام؟! شاید هم نیمهی روز باشد، نه نیمهی شب! نکند سر خورشید بلایی آمده باشد؟!لخلخکنان به سمت پنجره رفت و نگاهی به…