کتاب بحر طویل های هدهد میرزا
قسمت هایی از محتوا
و درباره ی بی خوابی آن شوهر بیچاره سخن گفت و چود کتر بشنید این سخنان، دست بر آورد به سوی قلم و کرد دو سطری رقم و داده زیبا صنم و گفت: «یکی قرص نوشتم که پس از شام به شب گر بخورد، می بردش خواب بدان گونه که چشمش به همه عمر ندیده است چنان خواب گران را.
خانم آن نسخه بپیچید و بیاوردسوی خانه و چون شوهر آن ماه در آمد به شب از راه، جلورفت و بدو گفت: « گرفتم زبر ای تو دوائی که زبیخوابی بسیار نجاتت دهد امشب، توپس از شام بخوريك دو سه…